محتشم کاشانی (غزلیات)/باز علم زد ز بیابان عشق
ظاهر
| باز علم زد ز بیابان عشق | کرد جنیبت کش سلطان عشق | |||||
| باز رسید از پی هم کوه کوه | موج قوی جنبش طوفان عشق | |||||
| باز صلا زد به دو کون و کشید | فتنهی جهان تا به جهان خان عشق | |||||
| باز به گوش مه و کیوان رسید | غلغله از ساحت ایوان عشق | |||||
| باز دل آن فارس مطلق عنان | رخش جنون تاخت به میدان عشق | |||||
| باز محل شد که به جان بشنوند | مور و ملخ حکم سلیمان عشق | |||||
| باز ز معزولی عقل و خرد | دور جنون آمد و دوران عشق | |||||
| ای دل نوعتهد کنون ز اتحاد | جان من و جان تو و جان عشق | |||||
| محتشم ازبهر بتان قتل تو | حکم مطاع است ز دیوان عشق | |||||