محتشم کاشانی (غزلیات)/باز سرگشتهی مژگان سیهی گردیدم
ظاهر
| باز سرگشتهی مژگان سیهی گردیدم | باز خود را هدف تیر ملامت دیدم | |||||
| بازم افکند ز پا شکل همایون فالی | باز بر خاک رهی قرعهی صفت گردیدم | |||||
| باز طفلی لب شوخم ز طرب خندان ساخت | باز بر پیر خرد ذوق تو میخندیدم | |||||
| باز در وادی غیرت به هوای صنمی | قدمی پیش نهادم قدحی نوشیدم | |||||
| باز از کشور افسرده دلی رفته برون | شورش انگیز بیابان بلا گردیدم | |||||
| باز در ملک غم از یافتن منصب عشق | خلعت بی سر و پایی ز جنون پوشیدم | |||||
| باز شد روی بتی قبلهی من کز دو جهان | روی چون محتشم شیفته گردانیدم | |||||