محتشم کاشانی (غزلیات)/ای گل به کس این خوبی بسیار نمیماند
ظاهر
| ای گل به کس این خوبی بسیار نمیماند | دایم گل رعنایی بر بار نمیماند | |||||
| مگذار که نا اهلان چینند گل رویت | کز نار چو گل چینند جز خار نمیماند | |||||
| می گرچه کمست امشب گر یار شود ساقی | از مجلسیان یک تن هوشیار نمیماند | |||||
| که مه به تو میماند خوئی که کنون داری | فرداست که در کویت دیار نمیماند | |||||
| ای دم به دم از چشمت آثار ستم پیدا | تا مینگری از ما آثار نمیماند | |||||
| بیمار تو را هر بار در تن نفسی میماند | پاس نفسش میدار کاین یار نمیماند | |||||
| چون محتشم از وصفت خاموش نمیمانم | تا تیغ زبان من از کار نمیماند | |||||