محتشم کاشانی (غزلیات)/ای گل امروز اداهای تو بیچیزی نیست
ظاهر
| ای گل امروز اداهای تو بیچیزی نیست | خندهی وسوسهی فرمای تو بیچیزی نیست | |||||
| میزند غیر در صلح به من چیزی هست | و اندرین باب تقاضای تو بی چیزی نیست | |||||
| میدهی پهلوی خاصان به اشارت جایم | این خصوصیت بیجای تو بیچیزی نیست | |||||
| من خود ای شوخ گنه کارم و مستوجب قهر | با من امروز مدارای تو بیچیزی نیست | |||||
| فاش در کشتن من گرچه نمیگوئی هیچ | جنبش لعل شکرخای تو بیچیزی نیست | |||||
| رنگ آشفتگی از روی تو گر نیست عیان | پیچش زلف سمن سای تو بیچیزی نیست | |||||
| محتشم زان ستم اندیش حذر کن که امروز | اضطراب دل شیدای تو بیچیزی نیست | |||||