محتشم کاشانی (غزلیات)/ای هنوزت مژه از صف شکنی بر سر ناز
ظاهر
| ای هنوزت مژه از صف شکنی بر سر ناز | گوشهی چشم تو دنباله کش لشگر ناز | |||||
| ما به جان ناز کشیم از تو اگر هم روزی | خط اجازت ده حسنت شود ازکشور ناز | |||||
| نام جلاد بران غمزه منه کاندر قتل | کار جلاد نباشد زدن خنجر ناز | |||||
| دیده هرچند که گستاخ بود چون بیند | تکیهی نخل گران بار تو بر بستر ناز | |||||
| بردرت منتظرند اهل هوس وای اگر | در رغبت بگشایی و ببندی در ناز | |||||
| سر آن نرگس پرحوصله گردم که ز من | صد نگه بیند و یک ره نگرد از سر ناز | |||||
| محتشم را شود آن روز سیه دفتر عمر | که بشوئی تو ز بسیاری خط دفتر ناز | |||||