محتشم کاشانی (غزلیات)/ای هزارت چشم در هر گوشه سرگردان چشم
ظاهر
| ای هزارت چشم در هر گوشه سرگردان چشم | آهوی چشم سیه مستان تو را قربان چشم | |||||
| دردمند از درد چشمت چشم بیماران ولی | درد برچیدن ز چشمت جمله را درمان چشم | |||||
| خورد تا چشم تو چشم ای نرگس باران اشگ | شوخ چشمان را براند نرگس از بستان چشم | |||||
| تا دهد چشمم برای صحت چشمت زکوة | نور چشم من پر از در کردهام دامان چشم | |||||
| چشم بر چشم من سرگشته افکن تا تو را | بهر دفع چشم بد گردم بلاگردان چشم | |||||
| چشم بر چشم از رقیب محتشمپوشان که هست | چشم بر چشم رقیب انداختن نقصان چشم | |||||