محتشم کاشانی (غزلیات)/ای نرد حسن باخته با افتاب و ماه
ظاهر
ای نرد حسن باخته با افتاب و ماه | بر پاکبازی توزمین و زمان گواه | |||||
من کز بتان فریب نخوردم به صد فسون | صد بازی از دو چشم تو خوردم به یک نگاه | |||||
در نرد همتم کنی آن لحظه امتحان | کافتد ز عشق کار به ترک سر و کلاته | |||||
نقش مراد نرد محبت که وصل توست | خوش بودی ار نشستی از اقبال گاه گاه | |||||
دل میرود ز دست بگویند کان حریف | دارد دمی ز بازی ما دست خود نگاه | |||||
هرچند عقل بیش حذر کرد بیش خورد | بازی ز مهره بازی آن نرگس سیاه | |||||
دیوم ز ره نبرد و پریچهر کودکی | هر دم به بازی دگرم میبرد ز راه | |||||
غالب حریفی از همه رو داده بازیم | در نرد دوستی که مساویست کوه و کاه | |||||
تا چند محتشم بود ای شاه محتشم | در حبس ششدر غم هجر تو بیگناه |