محتشم کاشانی (غزلیات)/ای صبا درد من خسته به درمان برسان
ظاهر
ای صبا درد من خسته به درمان برسان | یعنی از من بستان جان و به جانان برسان | |||||
نامه ذره به خورشید جهانآرا بر | تحفهی مور به درگاه سلیمان برسان | |||||
عذر کم خدمتی بنده به مولا کن عرض | آستان بوسی درویش به سلطان برسان | |||||
شرح افتادگی من چو شنیدی برخیز | در خرام آی و به آن سرو خرامان برسان | |||||
سر به سر قصهی احوالم اگر گوش کند | زود بر گرد و به من مژدهی احسان برسان | |||||
ورنه بنشین و به قانون شفاعت پیشش | نامه آغاز کن و قصه به پایان برسان | |||||
نامه گر کار به جایی نرساند زنهار | تو به فریاد رس او را و به افغان برسان | |||||
از پی روشنی دیدهی احباب آنجا | بوی پیراهنی از مصر به کنعان برسان | |||||
محتشم باز به عنوان وفا مشهور است | قصه کوتاه کن و نامه به عنوان برسان |