محتشم کاشانی (غزلیات)/ای در درون جان ز دل من کرانه چیست
ظاهر
| ای در درون جان ز دل من کرانه چیست | جایی چنین کراست درون آبهانه چیست | |||||
| در هر زمان زمانه به شغلی قیام داشت | جز عشق در زمان تو شغل زمانه چیست | |||||
| گر خون گرفتهای نگرفته عنان تو | این خون که میچکد ز سر تازیانه چیست | |||||
| پرگار خود چو عشق به گردش در آورد | ظاهر شود که کار درین کارخانه چیست | |||||
| گر عشق نیست واسطه بر گرد یک نهال | پرواز صد همای بلند آشیانه چیست | |||||
| غالب حریف صحبت اگر دی نبوده غیر | امروزش این مصاحبت غالبانه چیست | |||||
| گیرد ز من امانت جان قاصدی که او | گوید که در میان من و او نشانه چیست | |||||
| چون چشم اوست نازی و از من بهانهای | خلقی برای آشتی اندر میانه چیست | |||||
| خوابم گرفت محتشم از گفتههای تو | بیتی بخوان ز گفتهی سلمان بهانه چیست | |||||