محتشم کاشانی (غزلیات)/این طلعت و رخسار که دارد که تو داری
ظاهر
این طلعت و رخسار که دارد که تو داری | این قامت و رفتار که دارد که تو داری | |||||
لب شهد و حدیثت شکر است ای گل خندان | این شهر شکربار که دارد که تو داری | |||||
چشم تو به یک چشم زدن خون دلم خورد | این نرگس خون خوار که دارد که تو داری | |||||
ای در تن هر گلبنی از رشگ تو صد خار | این گلبن بیخار که دارد که تو داری | |||||
قهر تو باغیار به از لطف تو با ماست | این لطف به اغیار که دارد که تو داری | |||||
پیوسته کنی نسبتم ای گل به رقیبان | زین گونه مرا خوار که دارد که تو داری | |||||
داری همه دم محتشم آزار دل از یار | این یار دل آزار که دارد که تو داری |