محتشم کاشانی (غزلیات)/اگر آگه ز اخلاص من آزرده دل گردی
ظاهر
| اگر آگه ز اخلاص من آزرده دل گردی | ز بیدادی که بر من کرده باشی منفعل گردی | |||||
| مکن چون لاله چاکم در دل پرخون که میترسم | در و داغ وفای خود به بینی و خجل گردی | |||||
| دلت روشنتر از آیینهی صبح است میخواهم | که بر تحقیق مهرم یک نفس بر گرد دل گردی | |||||
| چو بیجرمی به تیغ بیدریغم میکنی بسمل | چنان کن باری ای نامهربان کز من بحل گردی | |||||
| تو ای مرغ دل از پروانه خود کم نه و باید | که تا جانباشدت بر گرد آن شمع چه گل گردی | |||||
| رقیبان چون گسستی از دلش سررشتهی مهرم | الهی با نصیب از وصل آن پیمان گسل گردی | |||||
| اگر خواهی ز گرد غیر خالی کوی آن مه را | به گردش محتشم چون باد باید متصل گردی | |||||