محتشم کاشانی (غزلیات)/امشب اندر بزم آن پرهیز فرما پادشاه
ظاهر
| امشب اندر بزم آن پرهیز فرما پادشاه | دیده را ضبط نگه کار است و دل را ضبط آه | |||||
| از برای یک نگه بر روی آن عابد فریب | میتوان رفتن به زیر بار یک عالم گناه | |||||
| بسته چشم آن بت ز من اما کجا آن شوخ چشم | میتواند داشت خود را از نگه کردن نگاه | |||||
| صبر کن ای دل که از لذت چشانیهای اوست | وعدههای دیر دیر و لطفهای گاه گاه | |||||
| زان نگه قطع نظر به کز پی تقریب آن | بر رقیبان نیز یک یک بایدش کردن نگاه | |||||
| داغ مجنون راز وصل آن نیم مرهم بس نبود | کاشکی یک بار دیگر ناقه گم میکرد راه | |||||
| رو به صبر و طاقت و تمکین منازای محتشم | خیل غم چون بر نشیند یک سوار و صد سپاه | |||||