محتشم کاشانی (غزلیات)/از آن پیش رقیبان مهر ورزدیار من با من
ظاهر
| از آن پیش رقیبان مهر ورزدیار من با من | که خواهد بیش گردد کینهی اغیار من با من | |||||
| به این بخت زبون و طالع پستی که من دارم | عجب گر سر در آرد سر و گل رخسار من با من | |||||
| نمیدانم چه میگوید ز بدگویان که میگوید | به این تلخی سخن شوخ شکر گفتار من با من | |||||
| مرا کز رنجش اغیار دایم دل گران گشتی | چسان بینم که باشد سر گران دل دار من با من | |||||
| دل زارم چو برد آن شوخ و شد بیگانه دانستم | که میکرد آشنایی از پی آزار من با من | |||||
| ز کید خصم پیش یار من مقدار من کم شد | نمیدانم چه دارد خصم بیمقدار من با من | |||||
| به کویش محتشم چون ره برم شبهای تنهایی | اگر همره نباشد آه آتشبار من با من | |||||