محتشم کاشانی (غزلیات)/آن مه که صورتش ز مقابل نمیرود
ظاهر
| آن مه که صورتش ز مقابل نمیرود | از دیده گرچه میرود از دل نمیرود | |||||
| زور کمند جذبه من بین که ناقهاش | بسیار دست و پا زد و محمل نمیرود | |||||
| حاضر کنید توسن او کز سرشک من | ره پر گلست و ناقه درین گل نمیرود | |||||
| طور من آن یگانه نمیآورد به یاد | تا با رفیق تو دو سه منزل نمیرود | |||||
| مجنون صفت رمیده ز شهرم دل آنچنان | کش میکشند اگر به سلاسل نمیرود | |||||
| تیغ اجل سزاست تن کاهل مرا | کاندر قفای آن بت قاتل نمیرود | |||||
| در بحر عشق محتشم از جان طمع ببر | کاین زورق شکسته به ساحل نمیرود | |||||