محتشم کاشانی (غزلیات)/آمد ز خانه بیرون در بر قبای زرکش
ظاهر
| آمد ز خانه بیرون در بر قبای زرکش | بر زر کشیده خفتان شاهانه بسته ترکش | |||||
| سرو از قبا گران بار گل از هوا عرق ریز | رنگ از حیا دگرگون زلف از صبا مشوش | |||||
| در سر هوای جولان بر لب نشان باده | غالب نشاط خندان شیرین مذاق سرخوش | |||||
| هنگام ترکتازش طاقست در نظرها | آن چین زدن بر ابرو وان هی زدن بر ابرش | |||||
| آن کز نهیبش آتش شد بر خلیل گلزار | در باغ روی او داد گل را مزاج آتش | |||||
| دل وحشی است بندی من از علاقهی او | با شیر در سلاسل با مرگ در کشاکش | |||||
| از صیقل محبت کانهم ز پرتو اوست | طبعی است محتشم را کایینه ایست بیغش | |||||