پرش به محتوا

مثنوی معنوی/کشتن وزیر خویشتن را در خلوت

از ویکی‌نبشته
دفتر اول مثنوی از مولوی
(کشتن وزیر خویشتن را در خلوت)
  بعد از آن چل روز دیگر در ببست خویش کشت و از وجود خود برست  
  چونک خلق از مرگ او آگاه شد بر سر گورش قیامتگاه شد  
  خلق چندان جمع شد بر گور او مو کنان جامه‌دران در شور او  
  کان عدد را هم خدا داند شمرد از عرب وز ترک و از رومی و کرد  
  خاک او کردند بر سرهای خویش درد او دیدند درمان جای خویش  
  آن خلایق بر سر گورش مهی کرده خون را از دو چشم خود رهی