پرش به محتوا

مثنوی معنوی/مغرور شدن مریدان محتاج به مدعیان مزور و ایشان را شیخ و محتشم و واصل پنداشتن و نقل را از نقد فرق نادانستن و بر بسته را از بر رسته

از ویکی‌نبشته
دفتر اول مثنوی از مولوی
(مغرور شدن مریدان محتاج به مدعیان مزور و ایشان را شیخ و محتشم و واصل پنداشتن و نقل را از نقد فرق نادانستن و بر بسته را از بر رسته)
  لیک نادر طالب آید کز فروغ در حق او نافع آید آن دروغ  
  او به قصد نیک خود جایی رسد گرچه جان پنداشت و آن آمد جسد  
  چون تحری در دل شب قبله را قبله نی و آن نماز او روا  
  مدعی را قحط جان اندر سرست لیک ما را قحط نان بر ظاهرست  
  ما چرا چون مدعی پنهان کنیم بهر ناموس مزور جان کنیم