مثنوی معنوی/باز ترجیح نهادن نخچیران توکل را بر جهد
ظاهر
| جمله با وی بانگها بر داشتند | کان حریصان که سببها کاشتند | |||||
| صد هزار اندر هزار از مرد و زن | پس چرا محروم ماندند از زمن | |||||
| صد هزاران قرن ز آغاز جهان | همچو اژدرها گشاده صد دهان | |||||
| مکرها کردند آن دانا گروه | که ز بن بر کنده شد زان مکر کوه | |||||
| کرد وصف مکرهاشان ذوالجلال | لتزول منه اقلال الجبال | |||||
| جز که آن قسمت که رفت اندر ازل | روی ننمود از شکار و از عمل | |||||
| جمله افتادند از تدبیر و کار | ماند کار و حکمهای کردگار | |||||
| کسپ جز نامی مدان ای نامدار | جهد جز وهمی مپندار ای عیار | |||||