فروغی بسطامی (غزلیات)/گهی به دیر و گهی جلوه در حرم دارد
ظاهر
گهی به دیر و گهی جلوه در حرم دارد | ندانم این چه جمال است کان صنم دارد | |||||
کسی است صاحب بخت بلند و عمر دراز | که دست بر سر آن زلف خم به خم دارد | |||||
حیات بخشد اگر خاک مقدمش نه عجب | که جان زندهدلی زیر هر قدم دارد | |||||
کسی که تکیه زند بر عنایت ساقی | اگر غلط نکنم تکیهگاه جم دارد | |||||
غلام چشم سیاهی شدم ز دولت عشق | که ناز بر سر شاهان محتشم دارد | |||||
تو خود به چشم حقیقت نظر نکردی باز | وگر نه دیر و حرم هر دو یک صنم دارد | |||||
جهان ز جنبش مژگان گرفتهای آری | جهان بگیرد شاهی که این حشم دارد | |||||
دهان تنگ تو تا آمد از عدم به وجود | وجود تنگ دلان حسرت عدم دارد | |||||
مگر ز چشم تو دم به گلستان نرگس | که از خمار سحر حالتی دژم دارد | |||||
کسی که با سر زلف تو دست پیمان داد | سرش به باد فنا گر رود چه غم دارد | |||||
از آن خدنگ تو در دل عزیز و محترم است | که ره به خلوت دل های محترم دارد | |||||
فروغی از لب شیرین شکرافشانت | هزار تنگ شکر در نی قلم دارد |