فروغی بسطامی (غزلیات)/گر کان نمک خواهی لعل نمکینش بین
ظاهر
گر کان نمک خواهی لعل نمکینش بین | اقلیم ملاحت را در زیر نگینش بین | |||||
جان بر لب مشتاقان دور از لب او بنگر | لب تشنه جهانی را از ماه معینش بین | |||||
ای دل چو خطش سر زد پیوند از او مگسل | یک چند چنان دیدی یک چند چنینش بین | |||||
از قهر دل آزارد، وز لطف بدست آرد | در شیوهی دلداری آنش نگر، اینش بین | |||||
هر گوشه کمین کرده ابروی کاندارش | در صید نظربازان بگشاده کمینش بین | |||||
تا پاک بسوزاند خشک و تر عالم را | با چهرهی زور آور بازوی سمینش بین | |||||
خوبان همه از مهرش مهری به جبین دارند | خورشید صباحت را طالع ز جبینش بین | |||||
در عقرب اگر خواهی جولان قمر بینی | زلفین چلیپا را با چهره قرینش بین | |||||
راز همه کرد افشا، ننموده رخ زیبا | هم پرده درش بنگر، هم پرده نشینش بین | |||||
دی ماه فروغی را سرگرم وفا دیدی | از بخت سیاه امروز آماده کینش بین |