فروغی بسطامی (غزلیات)/گر نه آن ترک سیه چشم سر یغما داشت
ظاهر
گر نه آن ترک سیه چشم سر یغما داشت | مژه را بهر چه صف در صف جا بر جا داشت | |||||
تلخ کامی مرا دید و ترش روی نشست | آن که صد تنگ شکر در لب شکرخا داشت | |||||
جانم آمد به لب از حسرت شیرین دهنی | که در احیای دل مرده دم عیسی داشت | |||||
شاهدی تشنه لبم کشت که از غایت لطف | چشمهی آب بقا در لب جان بخشا داشت | |||||
بخت بدبین که ز اندوه کسی جان دادم | کز پی کاهش غم روی نشاط افزا داشت | |||||
دل دیوانه از آن کوی به حسرت میرفت | ولی از سنبل او سلسلهها برپا داشت | |||||
وقت کشتن نظری جانب قاتل کردند | تیغ بر گردن عشاق چه منتها داشت | |||||
کاش بر حسن خود آن ماه نظر بگشاید | تا بداند که چرا عشق مرا شیدا داشت | |||||
دوش از وجد فروغی به کلیسا میگفت | که مرا جلوهی ترسابچهای ترسا داشت |