فروغی بسطامی (غزلیات)/گر به تیغت میزند گردن بنه تسلیم را
ظاهر
گر به تیغت میزند گردن بنه تسلیم را | که آتش نمرود گلشن گشت ابراهیم را | |||||
یا مرو در پیش رویش یا چو رفتی سجده کن | کان خم ابروی واجب کرده این تعظیم را | |||||
گو به هم آمیزش قدر دهانش را ببین | آن که گفتا با الف الفت نباشد میم را | |||||
کیست دانی بهرهمند از سینهی سیمین بران | آن که در چشمش تفاوت نیست سنگ و سیم را | |||||
نه مرا امید فردوس است نه بیم جحیم | یا او نگذاشت در خاطر امید و بیم را | |||||
آن که بر بندد کمر در خدمت پیر مغان | مینیارد در نظر سلطان هفت اقلیم را | |||||
خواجه گر خونم بریزد جای چندین منت است | بندهی شاکر شکایت کی کند تقسیم را | |||||
غیر دلبندی فروغی دست نقاش قضا | هیچ تعلیمی نداد آن زلف پر تعلیم را |