فروغی بسطامی (غزلیات)/گر آن صنم ز پرده پدیدار میشود
ظاهر
گر آن صنم ز پرده پدیدار میشود | تسبیح شیخ حلقهی زنار میشود | |||||
ساقی بدین کرشمه اگر میکند به جام | مسجد رواق خانهی خمار میشود | |||||
گر دم زند ز طرهی او باد صبح دم | آفاق پر ز نافهی تاتار میشود | |||||
هر کس که منع من کند از تار زلف او | آخر بدان کمند گرفتار میشود | |||||
جایی رسید غیرت عشقم که جان پاک | حایل میانهی من و دلدار میشود | |||||
ای گلبن مراد بدین تازه نازکی | مخرام سوی باغ که گل خار میشود | |||||
خیزد چو چشم مست تو از خواب بامداد | خوابیده فتنهایست که بیدار میشود | |||||
شد روز رستخیز و نیامد دلم به هوش | پنداشتم که مست تو هشیار میشود | |||||
مهجورم از وصال تو در عین اتصال | محروم آن که محرم اسرار میشود | |||||
هر تن که سر نداد فروغی به پای دوست | در کیش اهل عشق گنهکار میشود |