فروغی بسطامی (غزلیات)/کی دل از حلقهی آن زلف دو تا خواهد رفت
ظاهر
کی دل از حلقهی آن زلف دو تا خواهد رفت | آن که این جا به کمند است کجا خواهد رفت | |||||
هرگز آزادی ازین بند نخواهد جستن | پای هر دل که در آن زلف رسا خواهد رفت | |||||
چهرهی شاهد مقصود نخواهد دیدن | هر که در حلقهی رندان به خطا خواهد رفت | |||||
گر بدینسان کمر جور و جفا خواهی بست | از میان قاعدهی مهر و وفا خواهد رفت | |||||
گر چنین دست به شمشیر ستم خواهی برد | هر دلی ناله کنان رو به خدا خواهد رفت | |||||
گر شبی وعدهی دیدار تو را خواهد داد | هر سری در قدم پیک صبا خواهد رفت | |||||
دل ز نوشین دهنت کامروا خواهد شد | تشنه کامی به لب آب بقا خواهد رفت | |||||
نوشداروی دهان تو حرامش بادا | دردمندی که به دنبال دوا خواهد رفت | |||||
به امیدی که به خاک سر کوی تو رسد | قالب خاکیام آخر به هوا خواهد رفت | |||||
همه از خاک در دوست به حسرت رفتند | تا دگر بر سر عشاق چهها خواهد رفت | |||||
زان سر زلف به هم خورده فروغی پیداست | که به سودای محبت سر ما خواهد رفت |