فروغی بسطامی (غزلیات)/کیفیتی که دیدم از آن چشم نیم مست
ظاهر
کیفیتی که دیدم از آن چشم نیم مست | با صدهزار جام نیارد کسی به دست | |||||
یک جسم ناتوان ز سر راه او نخاست | یک صید نیمجان ز کمینگاه او نجست | |||||
کو آن دلی که نرگس فتان او نبرد | کو سینهای که خنجر مژگان او نخست | |||||
جز یاد او امید بریدم ز هر چه بود | جز روی او کناره گرفتم ز هر که هست | |||||
از من دویی مجوی که یک بینم از ازل | وز من ادب مخواه که سرمستم از الست | |||||
منت خدای را که ز هر سو به روی من | در باز شد ز همت رندان میپرست | |||||
با من مگو که بهر چه دیوانه گشتهای | با آن پری بگوی که زنجیر من گسست | |||||
پهلو زند به شهپر جبرییل ناوکی | کز شست او رها شد و بر جان من نشست | |||||
زلف گرهگشای تو پیوند من برید | چشم درستکار تو پیمان من شکست | |||||
از جعد سر بلند تو یک قوم دستگیر | وز عنبری کمند تو یک جمع پای بست | |||||
سرو بلند من ننهد پا فروغیا | بر فرق آن کسی که نگردد چو خاک پست |