فروغی بسطامی (غزلیات)/کسی به زیر فلک دست بر قضا دارد
ظاهر
کسی به زیر فلک دست بر قضا دارد | که اعتکاف به سر منزل رضا دارد | |||||
مریض شوق کی اندیشهی دوا دارد | شهید عشق کجا فکر خون بها دارد | |||||
به دور لعل میآلود دوست دانستم | که باده این همه کیفیت از کجا دارد | |||||
ز خاک میکده در عین بی خودی دیدم | همان خواص که سرچشمهی بقا دارد | |||||
من و صراحی من بعد ازین و نغمهی نی | که هم نشینی صافیدلان صفا دارد | |||||
سزای آن که زدم لاف عاشقی همه عمر | اگر که تیغ زنندم به فرق جا دارد | |||||
حکایت غم جانان بپرس از دل من | که آشنا خبر از حال آشنا دارد | |||||
مرا دلی است که از درد عشق رنجور است | ترا لبی است که سرمایهی شفا دارد | |||||
یکی ز جمع پراکندگان عشق منم | که عقده بر دل از آن جعد مشکسا دارد | |||||
یکی ز خیل ستم پیشگان حسن تویی | که نامرادی عشاق را روا دارد | |||||
به راه عشق بنازم دل فروغی را | که با وجود جفایت سر وفا دارد |