فروغی بسطامی (غزلیات)/کاش آن صنم آماده شدی جلوهگری را
ظاهر
کاش آن صنم آماده شدی جلوهگری را | در پرده نشاندی صنم کاشغری را | |||||
گر جعد تو مویی فکند بر سر آتش | احضار کند روح هوا فوج پری را | |||||
از منظر خورشید تو گر پرده برافتد | هر ذره کند دعوی صاحبنظری را | |||||
هر گه که چو طاوس خرامی عجبی نیست | گر طوق به گردن فکنی کبک دری را | |||||
تا خط تو بر صفحهی رخسار ندیدم | واقف نشدم فتنهی دور قمری را | |||||
گر پای نهی از سر رحمت به گلستان | درهم شکنی رونق گلبرگ طری را | |||||
چون سرو قباپوش تو در جلوه درآید | البته پری شیوه کند جامه دری را | |||||
کحال صبا از اثر گرد قدومت | از نرگس شهلا ببرد بیبصری را | |||||
هر کس که دم از حور زند عین قصور است | گفتن نتوان با تو حدیث دگری را | |||||
پیغام فروغی نرسد بر سر کویت | که آنجا گذری نیست نسیم سحری را |