فروغی بسطامی (غزلیات)/چشم بیمار تو شد باعث بیماری ما
ظاهر
چشم بیمار تو شد باعث بیماری ما | به مسیحا نرسد فکر پرستاری ما | |||||
تا ز بندت شدم آزاد، گرفتار شدم | سخت آزادی ما بند گرفتاری ما | |||||
سر ما باد فدای قدم عشق ، که داد | با تو آمیزش ما از همه بیزاری ما | |||||
بس که تن خسته و دل زار شد از بار غمت | ترسم آخر که به گوشت نرسد زاری ما | |||||
صبح ما شام شد از تیرگی بخت سیاه | آه اگر شب رو زلفت نکند یاری ما | |||||
دوش در خواب لب نوش تو را بوسیدم | خواب ما به بود از عالم بیداری ما | |||||
بی کسی بین که نکردهست به شبهای فراق | هیچکس غیر غم روی تو غمخواری ما | |||||
دل و دین تاب و توان رفت و برفتم از دست | بر سر کوی وفا کیست به پاداری ما | |||||
گفتم از دست که شد زار دل اهل نظر | زیر لب گفت که از دست دل آزاری ما | |||||
هوشم افزود فروغی کرم باده فروش | مستی ما چه بود مایهی هشیاری ما |