فروغی بسطامی (غزلیات)/پرده بگشای که من سوختهی روی توام
ظاهر
پرده بگشای که من سوختهی روی توام | حسرت اندوختهی طلعت نیکوی توام | |||||
من نه آنم که ز دامان تو بردارم دست | تیغ بردار که منت کش بازوی توام | |||||
سینه چاکان محبت همه دانند که من | سپر انداختهی تیغ دو ابروی توام | |||||
نتوان کام مرا داد به دشنامی چند | که همه عمر ثناخوان و دعاگوی توام | |||||
آن چنان پیش رخت ساخت پراکنده دلم | که پراکندهتر از مشک فشان موی توام | |||||
گر چه در چشم تو مقدار ندارم لیکن | این قدر هست که درویش سر کوی توام | |||||
من که در گوش فلک حلقه کشیدم چو هلال | حالیا حلقه به گوش خم گیسوی توام | |||||
ای قیامت ز قیام تو نشانی، برخیز | که به جان در طلب قامت دلجوی توام | |||||
آخر ای آتش سوزان فروغی تا چند | دل سودازده هر لحظه کشد موی توام |