فروغی بسطامی (غزلیات)/وقت مردن پا نهاد آن شمع بالین مرا
ظاهر
وقت مردن پا نهاد آن شمع بالین مرا | تا بخربندی ستاند جان غمگین مرا | |||||
دوش بوسیدم لب شکرفشانش را به خواب | کاش پنداری نبود این خواب شیرین مرا | |||||
خون آهوی حرم را در حرم خواهند ریخت | محرمان بینند اگر آهوی مشکین مرا | |||||
برکند از باغ بیخ نسترن را بی خلاف | گر ببیند باغبان آن شاخ نسرین مرا | |||||
چشم بد زان ترک یغمایی خدایا دور کن | کز نگاهی کرد تاراج دل و دین مرا | |||||
مصلحت این است کز رویش نپوشم چشم شوق | کز جهان پوشید چشم مصلحت بین مرا | |||||
گفتم از کار دل خود عقده کی خواهم گشود | گفت وقتی میگشایی زلف پرچین مرا | |||||
گفتم آیا نخل امیدم به بر خواهد رسید | گفت اگر در بر بگیری سرو سیمین مرا | |||||
گفت از خون فروغی دامنی آلوده کن | گفت باید بوسه زد دست نگارین مرا |