فروغی بسطامی (غزلیات)/همه جا تیر تو بر سینهی ما میآید
ظاهر
همه جا تیر تو بر سینهی ما میآید | جان به قربان خدنگ که به جا میآید | |||||
جوی خون میرود از چشمهی چشمم بر خاک | بر سرم بین که ز دست تو چهها میآید | |||||
گر دل از سنگ جفای تو ننالد چه کند | شیشه هنگام شکستن به صدا میآید | |||||
صف عشاق به یک چشم زدن بر هم زد | یارب این صف زده مژگان ز کجا میآید | |||||
سخت شد بر دل من کار به حدی در عشق | که به سر وقت من آن سست وفا میآید | |||||
من ز خود میروم و یار قدح میبخشد | تشنه جان میدهد و آب بقا میآید | |||||
همه اخوان صفا بر سر وجدند مگر | صنم ماست که از روی صفا میآید | |||||
میرسد جلوهگر آن سرو خرامان ای دل | مستعد باش که توفان بلا میآید | |||||
مگر اندیشهام از روی خطا رفت که باز | ترک سر مست من از راه خطا میآید | |||||
جمعی افتاده به هر گوشه پریشان حالند | مگر از سنبل او باد صبا میآید | |||||
از سر ریختن خون فروغی مگذر | چون به میدان تو در عین رضا میآید |