فروغی بسطامی (غزلیات)/هر کجا دم زدم از چشم بت کشمیرم
ظاهر
هر کجا دم زدم از چشم بت کشمیرم | خون مردم همه گردید گریبان گیرم | |||||
گنج ها جستهام از فیض خرابی ای کاش | آن که کردهست خرابم، بکند تعمیرم | |||||
اگر آبم نزنی آتش خرمن سوزم | ور خموشم نکنی شعلهی عالمگیرم | |||||
از سر کوی جنون نعرهزنان میآیم | کو سر زلف تو آماده کند زنجیرم | |||||
بخت برگشتهی من بین که به میدان امید | خم ابروی تو ننواخت به یک شمشیرم | |||||
نرم خواهم دل سنگین تو را تا چه کند | گریهی با اثر و نالهی بیتاثیرم | |||||
گر به عشق تو کنم دعوی دل سوختگی | میتوان سوز مرا یافتن از تقریرم | |||||
چون مرا میکشی از چره برانداز نقاب | تا خلایق همه دانند که بیتقصیرم | |||||
دوش با زلف بلند تو فروغی میگفت | دگری را به کمند آر که من نخجیرم |