فروغی بسطامی (غزلیات)/نقد غمت خریدم با صد هزار شادی
ظاهر
نقد غمت خریدم با صد هزار شادی | روی مراد دیدم در عین نامرادی | |||||
مات خط تو بودم در نشهی نباتی | خاک در تو بودم در عالم جمادی | |||||
اول به من سپردی گنج نهان خود را | آخر ز من گرفتی سرمایهای که دادی | |||||
در چنگ من نیامد مرغی ز هیچ گلشن | در دام من نیفتاد صیدی ز هیچ وادی | |||||
چشمی نمیتوان داشت در راه هر مسافر | گوشی نمیتوان داد بر بانگ هر منادی | |||||
چون راستی محال است در طبع کج کلاهان | گیرم که باز گردد گردون ز کج نهادی | |||||
ترسم دلش برنجد از من و گر نه هر شب | صد ناله میفرستم با باد بامدادی | |||||
پیر مغان به قولم کی اعتماد میکرد | گر بر حدیث واعظ میکردم اعتمادی | |||||
گر تاجر وفایی دکان به هرزه مگشا | زیرا که من ندیدم جنسی بدین کسادی | |||||
تا جذبهای نگیرد دامان دل فروغی | حق را نمیتوان جست با صد هزار هادی |