فروغی بسطامی (غزلیات)/نرگس بیمار تو گشته پرستار من
ظاهر
نرگس بیمار تو گشته پرستار من | تا چه کند این طبیب با دل بیمار من | |||||
خفتهی بیدار گیر گر چه ندیدی ببین | چشم پر از خواب خویش دیدهی بیدار من | |||||
رسم تو عاشق کشی شیوهی من عاشقی | تیغ زدن شغل تو، کشته شدن کار من | |||||
با همه تیر بلا کامده بر دل مرا | از مژهات بر نگشت بخت نگون ساز من | |||||
آب رخ گل به ریخت لالهی رخسار تو | خرمن بلبل بسوخت زمزمهی زار من | |||||
ناله برآمد ز کوه از اثر زاریم | تا تو کمر بستهای از پی آزار من | |||||
رفتم و از دل نرفت حسرت خاک درت | مردم و آسان نساخت عشق تو دشوار من | |||||
تا خم زلف تو را دام دلم کردهاند | میل خلاصی نکرد مرغ گرفتار من | |||||
تا بت و زنار من چهره و گیسوی توست | قبله حسد میبرد از بت و زنار من | |||||
هر چه لبم بوسه زد گندم خال تو را | یک جو کمتر نشد خواهش بسیار من | |||||
گر دو جهان میشود از کرم میفروش | مست نخواهد شدن خاطر هشیار من | |||||
تا سخنی گفتهام زان لب شیرین سخن | خسرو ایران نمود گوش به گفتار من | |||||
ناصردین شاه راد، بارگه عدل و داد | کز گهرش برده اب نظم گهر بار من | |||||
تا که فروغی شنید شعر مرا شهریار | شهره هر شهر شد دفتر اشعار من |