فروغی بسطامی (غزلیات)/نرخ یک بوسه گر آن لعل به صدجان میکرد
ظاهر
نرخ یک بوسه گر آن لعل به صدجان میکرد | مشتری فکر خریداریاش آسان میکرد | |||||
تلخ کام از لب شیرین بتی جان دادم | که به یک خنده جهان را شکرستان میکرد | |||||
همه جعمیت عشاق پریشان میشد | چون صبا شرحی از آن زلف پریشان میکرد | |||||
کوی دل ها همه از شوق به سر میغلطید | چون خم طره او دست به چوگان میکرد | |||||
گر زلیخا رخ زیبای تو میدید به خواب | یوسفش را همهی عمر به زندان میکرد | |||||
خضر اگر لعل روان بخش تو را میبوسید | خاک حسرت به سر چشمهی حیوان میکرد | |||||
شب که از خط تو یک نکته بیان میکردم | تا سحر مشک ختا باد به دامان میکرد | |||||
با خیال خط و خال تو دل مشتاقان | مشک در دامن و عنبر به گریبان میکرد | |||||
کرد با جان فروغی رخ تابندهی دوست | با کتان آن چه فروغ مه تابان میکرد |