فروغی بسطامی (غزلیات)/نخست نغمهی عشاق فصل گل این است
ظاهر
نخست نغمهی عشاق فصل گل این است | که داغ لالهرخان به ز باغ نسرین است | |||||
فغان ز دامن باغی که باغبان آنجا | همیشه چشم امیدش به دست گلچین است | |||||
سپرده مرهم زخمم فلک به دست مهی | که صاحب خط خوشبوی و خال مشکین است | |||||
علاج نیست خلاص از کمند او ورنه | ز پای تا به سرم چشم مصلحت بین است | |||||
به عهد عارض گلگون او بحمدالله | که کار اهل نظر ز اشک دیده رنگین است | |||||
کسی که شهد محبت چشیده میداند | که تلخ از آن لب نوشین به طعم شیرین است | |||||
اسیر آن خط سبزم که مو به مو دام است | غلام آن سر زلفم که سر به سر چین است | |||||
به هر کجا که منم شغل اختران مهر است | به هر زمین که تویی کار آسمان کین است | |||||
سواد زلف تو مجموعهی شب و روز است | نگاه چشم تو غارتگر دل و دین است | |||||
قد تو وقت روش رشک سرو و شمشاد است | رخ تو زیر عرق شرم ماه و پروین است | |||||
فروغی از سخن دوست لب نمیبندد | که نقل مجلس فرهاد نقل شیرین است |