فروغی بسطامی (غزلیات)/قطع نظر ز دشمن ما کرد چشم دوست
ظاهر
قطع نظر ز دشمن ما کرد چشم دوست | دردی که داشتیم دوا کرد چشم دوست | |||||
در عین خشم اهل هوس را به خون کشید | کامی که خواستیم روا کرد چشم دوست | |||||
بر ما نظر فکند و ز بیگانه برگرفت | دیدی که التفات به جا کرد چشم دوست | |||||
جمعی بکشت و جمع دگر زنده ساخت باز | بنگر به یک نظاره چهها کرد چشم دوست | |||||
از بهر یک نگاه بلاخیز خویشتن | ما را به صد بلیه رضا کرد چشم دوست | |||||
دوشینه داد وعدهی خونریزیام به ناز | وقت سحر به وعده وفا کرد چشم دوست | |||||
قابل نبود خون من از بهر ریختن | این گردش از برای خدا کرد چشم دوست | |||||
تشبیه خود به آهوی دشت ختن نمود | مگذر ز حق که عین خطا کرد چشم دوست | |||||
هر تن که سر کشید ز فرمان شهریار | او را نشان تیر بلا کرد چشم دوست | |||||
شمسالملوک ناصردین شاه کامکار | کز رویش اقتباس ضیا کرد چشم دوست | |||||
شاهی که بهر خاک قدوم مبارکش | خود را غلام باد صبا کرد چشم دوست | |||||
هر سو فروغی از پی آشوب ملک دل | چندین هزار فتنه به پا کرد چشم دوست |