فروغی بسطامی (غزلیات)/قصد همه وصل حور و خلد برین است
ظاهر
قصد همه وصل حور و خلد برین است | غایت مقصود ما نه آن و نه این است | |||||
بر سر آزادهام نه صلح و نه جنگ است | در دل آسودهام نه مهر و نه کین است | |||||
شیخ و برهمن، مرید کعبه و دیرند | همت ما فارع از هم آن و هم این است | |||||
ره به خدا یافتم ز بی خودی آخر | لیک ره اهل معرفت نه چنین است | |||||
حلقهی دیوانگان خوش است که دایم | ذکر پری پیکران پرده نشین است | |||||
بزم بتان جای عشرت است که آنجا | مشتی شوریدگان بیدل و دین است | |||||
کس نشد از سر پردهی تو خبردار | نقش تو بالاتر از گمان و یقین است | |||||
تا به خیال از رخ تو پرده کشیدم | پردهی چشمم نگارخانهی چین است | |||||
تا ننوازی مرا به گوشهی چشمی | چشم رقیب از چهار سو به کمین است | |||||
کو سر مویی که بستهی تو نباشد | زلف تو زنجیر آسمان و زمین است | |||||
چشمهی پر نور آفتاب فروغی | عکس قمر طلعتان زهره جبین است |