فروغی بسطامی (غزلیات)/غم روی تو به عالم ندهم
ظاهر
غم روی تو به عالم ندهم | عین نستانم و این غم ندهم | |||||
گر به جان درد پیاپی دهیام | به مداوای دمادم ندهم | |||||
گر مرا در حرمت راه دهند | ره به نامحرم و محرم ندهم | |||||
بخت آن کو که به صحرای طلب | آهوی چشم تو را رم ندهم | |||||
آبی از چشم تری ریخت به خاک | که به سر چشمهی زمزم ندهم | |||||
داغی از دوست رسیدهست به من | که به سرمایهی مرهم ندهم | |||||
غمی از عشق به خاطر دارم | که به صد خاطر خرم ندهم | |||||
بدنی دوش در آغوشم بود | که به صد روح مکرم ندهم | |||||
خاتمی داد به من لعل کسی | که به انگشتری جم ندهم | |||||
تا لبم بر لب آن نوش لب است | یک دمم را به دو عالم ندهم | |||||
من فروغی نفس پاکم را | به دم عیسی مریم ندهم |