فروغی بسطامی (غزلیات)/عرضه دادم در بر جانان وفای خویشتن
ظاهر
عرضه دادم در بر جانان وفای خویشتن | زیر تیغ امتحان رفتن به پای خویشتن | |||||
تا نگردد خون من در حشر دامن گیر او | اول از قاتل گرفتم خون بهای خویشتن | |||||
آخر از دست جفایش چاک کردم سینه را | خود به دست خویشتن دام سزای خویشتن | |||||
تیره شد روزم ز تاثیر دعای نیم شب | بین چهها میبینم از دست دعای خویشتن | |||||
کام اگر خواهی ز کام خویش بگذر زان که ما | با رضای او گذشتیم از رضای خویشتن | |||||
گر تو با شمشیر روزی بر سرم خواهی گذشت | حاجت دیگر نخواهم از خدای خویشتن | |||||
گر تو با شمشیر روزی بر سرم خواهی گذشت | حاجت دیگر نخواهم از خدای خویشتن | |||||
کاش میماندی زمانی بر مراد اهل دل | تا نماند مدعی بر مدعای خویشتن | |||||
رشته عمر بلندم سر به کوتاهی نهاد | تا گسستی دستم از زلف رسای خویشتن | |||||
عاشق صادق فروغی گر بردنش سر به تیغ | رشته الفت نبرد ز آشنای خویشتن |