فروغی بسطامی (غزلیات)/شب جدایی تو روز واپسین من است
ظاهر
شب جدایی تو روز واپسین من است | که نالهی هم نفس و گریه هم نشین من است | |||||
میان گبر و مسلمان از آن سرافرازم | که زلف و روی تو آیات کفر و دین من است | |||||
به عرصهای که درآیند خیل سوختگان | منم که داغ تو آرایش جبین من است | |||||
فتاده تا نظرم بر کمان ابروی تو | چه دیدهها که ز هر گوشه در کمین من است | |||||
از آن زمان که زمین بوس آستان توام | سر ملوک جهان جمله بر زمین من است | |||||
به تختگاه محبت من آن سلیمانم | که اسم اعظم تو نقش بر نگین من است | |||||
من آن وجود شریفم که در قلمرو عشق | کمینه خاک رهت جان نازنین من است | |||||
به شادی دو جهانش نمیتوان دادن | غمی که از تو نصیب دل غمین من است | |||||
فروغی از شرف خاک آستانهی دوست | تجلی کف موسی در آستین من است |