فروغی بسطامی (غزلیات)/سر بیمار گر آن چشم دل آزار نداشت
ظاهر
سر بیمار گر آن چشم دل آزار نداشت | بر سر هر گذری این همه بیمار نداشت | |||||
نازم آن طره که با این همه بار دل خلق | سرگرانی ز گران باری این بار نداشت | |||||
کارم از هیچ طرف تنگ نمیشد در عشق | اگر آن تنگ دهان با دل من کار نداشت | |||||
بر کسی خواجه ما از سر رحمت نگذشت | که نشد بندهی او از دل و اقرار نداشت | |||||
روز روشن کسی آن سنبل شب رنگ ندید | که پریشان دلش آهنگ شب تار نداشت | |||||
طالب وصلی اگر با غم هجران خوش باش | گل نمیگشت عزیز این همه گر خار نداشت | |||||
شاهدی کشت به یک جلوهی قامت ما را | که قیامت شد و از کار خود انکار نداشت | |||||
همه گویند که از جان چه تمتع بردی | چه تمتع ز متاعی است که بازار نداشت | |||||
نقد جان در عوض بوسه بتان نگرفتند | گوهری داشت فروغی که خریدار نداشت |