فروغی بسطامی (غزلیات)/ساقی بده رطل گران، زان می که دهقان پرورد
ظاهر
ساقی بده رطل گران، زان می که دهقان پرورد | انده برد، غم بشکرد، شادی دهد، جان پرورد | |||||
زان دارو درد کهن، پیمانهای دراده به من | کش خضر در ظلمات دن، چون آب حیوان پرورد | |||||
برخیز و ساز باده کن، فکر بتان ساده کن | از بهر عیش آماده کن، لعلی که مرجان پرورد | |||||
جامی بکش تا جم شوی، با اهل دل محرم شوی | خضر مسیحا دم شوی، انفاست انسان پرورد | |||||
تا می به ساغر کردهام، کوثر به دست آوردهام | با شاهدی میخوردهام، کاو باغ رضوان پرورد | |||||
بر نفس کافرکیش من طعن مسلمانی مزن | زیرا که میر انجمن باید که مهمان پرورد | |||||
گر خواجه از روی کرم من بنده را بخشد چه غم | پاکیزه دامان لاجرم آلودهدامان پرورد | |||||
بگزیدهی پیر مغان رندی است از بخت جوان | کز طفلیش مام جهان زاب رزستان پرورد | |||||
گر بر خرابی بگذری سویش به خواری ننگری | کایام گنج گوهری در گنج ویران پرورد | |||||
شوریده و شیدا کند هر دل که دلبر جا کند | عین بقا پیدا کند هر جان که جانان پرورد | |||||
گر صاحب چشم تری گوهر به دامان پروری | کز گریه ابر آذری درهای غلتان پرورد | |||||
مشکن دل مرد خدا زیرا که بازوی قضا | صد کافر اندازد ز پا تا یک مسلمان پرورد | |||||
در بند نفسی مو به مو، هامون به هامون، کو به کو | یزدان نجوید هر که او در پرده شیطان پرورد | |||||
چون دل به جایی شد گرو هم کم بگو هم کم شنو | کاسرار خود را راهرو بهتر که پنهان پرورد | |||||
گر سالک دیرینهای دریاب روشن سینهای | تحصیل کن آیینهای کانوار یزدان پرورد | |||||
آن خسرو شیرین دهن خندد به آب چشم من | چون ابر گرید در چمن گل های خندان پرورد | |||||
خط بر لب نوشش نگر چون مور بر تنگ شکر | یا طوطی کو بال و پر در شکرستان پرورد | |||||
گیسوی چون زنار او، آرایش رخسار او | یک شمهاست از کار او کفری که ایمان پرورد | |||||
دارم به شاهی دسترس، کاو منبع فیض است و بس | در سایهی بال مگس، شاهین پران پرورد | |||||
شاهان همه هندوی او، زاری کنان در کوی او | هر موری از نیروی او، چندین سلیمان پرورد | |||||
گو خصم از باب صفا از سحر سازد مارها | تا دست موسی از عصا خون خواره ثعبان پرورد | |||||
همت مجو از هر خسی، در فقر جویا شو بسی | درویش میباید کسی کز سیر سلطان پرورد | |||||
پیری فروغی سوی من دارد نظر در انجمن | کز یک فروغ خویشتن صد مهر رخشان پرورد | |||||
شاه جوان مردان علی در خفی، هم در جلی | آن کز جمال منجلی خورشید تابان پرورد |