فروغی بسطامی (غزلیات)/ز وصل و هجر خود آسایش و عذاب منی
ظاهر
ز وصل و هجر خود آسایش و عذاب منی | تویی که مایهی تسکین و اضطراب منی | |||||
دو هفته ماه و فروزنده آفتاب منی | ز دفتر دو جهان فرد انتخاب منی | |||||
شکستگیت مباد ای نهال باغ مراد | چرا که خواستهی دیدهی پر آب منی | |||||
ز سیل حادثه یارب خرابیت مرساد | که گنج خانهی کنج دل خراب منی | |||||
من از بلای محبت چگونه پوشم چشم | که از دو چشم فسونگر بلای خواب منی | |||||
اگر درنگ نداری به بزم من نه عجب | از آن که تندتر از عمر پرشتاب منی | |||||
ز دستت ای غم هجران مرا خلاصی هست | مگر که کیفر اعمال ناصواب منی | |||||
گسستگیت مباد ای شکسته زلف نگار | اگر چه آفت کالای صبر و تاب منی | |||||
حسابت ای شب هجران به سر نمیآید | که روزنامهی اندوه بی حساب منی | |||||
جز از لب تو فروغی حکایت نکند | که زیب دفتر و آرایش کتاب منی |