فروغی بسطامی (غزلیات)/زلف و خط دلکشش دام بنی آدمند
ظاهر
زلف و خط دلکشش دام بنی آدمند | این دو بلای سیاه ولولهی عالمند | |||||
حلقه به گوشان شوق با المش خوش دلند | خانه به دوشان عشق با ستمش خرمند | |||||
راهروان صفا از همه دل واقفند | کارکنان خدا در همه جا محرمند | |||||
خاطر آزادگان بند کم و بیش نیست | مردم کوته نظر در غم بیش و کمند | |||||
عشق و سلامت مجو، زان که اسیران او | کشتهی تیغ بلا، غرقهی بحر غمند | |||||
چون سحری سر کنند از لب جان بخش او | بر تن دل مردگان روح دگر دردمند | |||||
اهل خرابات را خوار مبین کاین گروه | مالک آب حیات صاحب جام جمند | |||||
آیت پیغمبری داده بتان را خدا | زان که همه در جمال یوسف عیسی دمند | |||||
من به جنون خوش دلم زان که پری پیکران | شیفته را هم نشین سوخته را مرهمند | |||||
قتل فروغی خوش است زان که همه مهوشان | در سر این ماجرا کارنمای همند |