فروغی بسطامی (غزلیات)/زان غنچهدهان دلم به تنگ آمد
ظاهر
زان غنچهدهان دلم به تنگ آمد | وز دیده سرشک لاله رنگ آمد | |||||
هر گوشه که گوش دادم از عشقش | آواز نی و نوای چنگ آمد | |||||
بس چنگ زدم به دامن پاکان | تا دامن پاک او به چنگ آمد | |||||
از خانهی آن کمان ابرو بود | تیری که به سینه بیدرنگ آمد | |||||
آهم به دلش نکرد تاثیری | فریاد که تیر من به سنگ آمد | |||||
ساقی به مذاقم از ازل کرده | شهدی که مقابل شرنگ آمد | |||||
چشمش پی صید دل مهیا شد | آهو به گرفتن پلنگ آمد | |||||
جز عاشق پاک دیده نشناسد | یاری که به صد هزار رنگ آمد | |||||
بازیچهی آن بت شکر لب شد | هر مغبچهای که از فرنگ آمد | |||||
من بندهی خواجهای که در معنی | آسوده ز قید صلح و جنگ آمد | |||||
تا میکده مسکن فروغی شد | فارغ ز خیال نام و ننگ آمد |