فروغی بسطامی (غزلیات)/دی به رهش فکندهام طفل سرشک دیده را
ظاهر
دی به رهش فکندهام طفل سرشک دیده را | در کف دایه دادهام کودک نورسیده را | |||||
بخت رمیده رام شد وحشت من تمام شد | کان سر زلف دام شد پای دل رمیده را | |||||
از لب شکرین او بوسه به جان خریدهام | زان که حلاوتی بود جنس گران خریده را | |||||
گر به سر من آن پری از سر ناز بگذرد | بر سر راهش افکنم پیرهن دریده را | |||||
پرده ز رخ گشادهای ، داد کرشمه دادهای | داغ دگر نهادهای لالهی داغ دیده را | |||||
دل به نگاه اولین گشت شکار چشم تو | زخم دگر چه میزنی صید به خون تپیده را | |||||
چشم سیاه خود نگر هیچ ندیدهای اگر | مست کمین گشاده را، ترک کمان کشیده را | |||||
زهر اجل چشیدهام تلخی مرگ دیدهام | تا ز لبت شنیدهام قصهی ناشنیده را | |||||
هیچ نصیب من نشد از دهنش فروغیا | چون به مذاق بسپرم شربت ناچشیده را |