فروغی بسطامی (غزلیات)/دوش مستانه چه خوش گفت قدح پیمایی
ظاهر
دوش مستانه چه خوش گفت قدح پیمایی | که به از گوشهی میخانه ندیدم جایی | |||||
آنچنان بی خبرم ساخت نگاه ساقی | که نه از می خبرم هست و نه از مینایی | |||||
با تو ای می غم ایام فراموشم شد | که فرح بخش و طرب خیز و نشاط افزایی | |||||
ترک سرمستی و در کردن خون هشیاری | طفل نادانی و در بردن دل دانایی | |||||
کافر عشق تو آزاده ز هر آیینی | بستهی زلف تو آسوده ز هر سودایی | |||||
ذره را پرتو مهر تو کند خورشیدی | قطره را گردش جام تو کند دریای | |||||
عشق بازان تو را با مه و خورشید چه کار | کاهل بینش نروند از پی هر زیبایی | |||||
بر سر کوی تو جان را خوشی خواهم داد | زان که خوش صورت و خوش سیرت و خوش سیمایی | |||||
از کمند تو فروغی به سلامت بجهد | که ستم پیشه و عاشق کش و بیپروایی |