فروغی بسطامی (غزلیات)/دوش از در میخانه کشیدند به دوشم
ظاهر
دوش از در میخانه کشیدند به دوشم | تا روز جزا مست ز کیفیت دوشم | |||||
چشمم به چه کار آید اگر ساده نبینم | کامم به چه خوش باشد اگر باده ننوشم | |||||
هم خاک در پیر مغان سرمهی چشمم | هم زلف کج مغبچگان حلقهی گوشم | |||||
هم چشم سیه مست تو کردهست خرابم | هم لعل قدح نوش تو بردهست ز هوشم | |||||
تو مهر درخشنده و من ذرهی محتاج | تو خانه فروزنده و من خانه به دوشم | |||||
خون دلم از حسرت یک جام به جوش است | آبی به سر آتش من زن که نجوشم | |||||
تا شانه صفت چنگ زدم بر سر زلفت | گه عقده گشاینده گهی نافه فروشم | |||||
تا مهر تو زد بر لب من مهر خموشی | آتش ز سرم شعله کشیدهست و خموشم | |||||
در دایرهی عشق تو تا پای نهادم | گاهی به خراش دل و گاهی به خروشم | |||||
گویند که در سینه غم عشق نهان کن | در پنبه چسان آتش سوزنده بپوشم | |||||
فارغ نشوم زین شب تاریک فروغی | تا در پی آن ماه فروزنده نکوشم |