فروغی بسطامی (غزلیات)/تا به در میکده جا کردهام
ظاهر
تا به در میکده جا کردهام | توبه ز تزویر و ریا کردهام | |||||
خرقهی تقوی به می افکندهام | جامهی پرهیز قبا کردهام | |||||
خواجگی از پیر مغان دیدهام | بندگی اهل صفا کردهام | |||||
کام خود از مغبچگان جستهام | درد دل از باده دوا کردهام | |||||
یک دو قدح می به کف آوردهام | رفع غم و دفع بلا کردهام | |||||
چشم طمع از همه سو بستهام | قطع امید از همه جا کردهام | |||||
رخش سعادت به فلک راندهام | روی تحکم به قضا کردهام | |||||
از اثر خاک در می فروش | خون بدل آب بقا کردهام | |||||
از زره زلف گرهگیر دوست | عقده ز کار همه وا کردهام | |||||
همت مردانه ز من جو که من | خدمت مردان خدا کردهام | |||||
دوش فروغی به خرابات عشق | انجمن عیش بپا کردهام |